ماجرای غصب باغ فدک


فدکـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گرچه از نظر اسلام، هرگاه ملکی در تصرف فردی باشد، از او درخواست بیّنه و شاهد نمی شود و نفس تصرف، دلیل مالکیت است، بلکه کسی که ادعای خلاف آن را داشته باشد، باید بیّنه اقامه کند زیرا او مدعی است. دلیل این که فدک در تصرف زهرای اطهر بود، واژه “ایتاء” در آیه “و آت ذالقربی حقه” می باشد و نیز لفظ “اعطاء” و “اقطاع” که در روایات آمده است.
با این حال زهرا(س) برای اثبات حقانیت خود، به ناچار به اقامه بیّنه اقدام کرد. علی(ع) و ام ایمن هر دو شهادت دادند که فدک ملک زهراست، اما پاسخ ابوبکر این بود که شهادت یک مرد و یک زن کافی نیست، بلکه باید دو مرد و یا یک مرد و دو زن باشند.
البته زهرا به این مسئله توجه داشت، ولی جریان اختلاف در این مورد از باب قضاوت نبود، چرا که در این مورد ابوبکر، قاضی و طرف دعوا به شمار میآمد. اگر قضاوتی حقیقی بود، میبایست قاضی شخص سومی باشد. بنابراین در مورد بحث یک شاهد کافی بود که گفته مدعی را تصدیق کند و جریان پایان‏پذیرد؛ نه از باب قضاوت اسلامی.
در عین حال زهرا(س) برای بار دوم علی(ع)، ام ایمن، اسماء بنت عمیس، حسن و حسین را به عنوان شاهد همراه آورد، اما باز مورد قبول خلیفه واقع نشد؛ به این دلیل که علی(ع) همسر فاطمه است و حسن و حسین فرزندان او هستند و طرف فاطمه را خواهند گرفت و به نفع او شهادت خواهند داد.
اسماء بنت عمیس بدان جهت گواهیش مورد قبول واقع نگردید که همسر جعفر بن ابیطالب بود و به نفع بنی هاشم شهادت می دهد و ام ایمن گواهی اش پذیرفته نشد به این جهت که زنی است غیر عرب و نمی تواند مطالب را روشن بیان کند.
باید پرسید: آیا فاطمه، علی، حسن و حسین(ع) که براساس آیه ۳۳ سوره احزاب و روایاتی که در شأن نزول آنان رسیده است که از هر گناه و آلودگی به دورند، سخنشان مورد قبول نیست؟ آیه ۳۳ سوره احزاب می فرماید: “انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ خداوند اراده کرده است که شما اهل بیت را از هر گونه پلیدی پاک گرداند”. حال چگونه سخنان آن‏ها برای ابوبکر باور نکردنی است؟ مطلبی است که با ملاحظه آنچه ابن ابی الحدید از “علی بن فارقی” نقل کرده، می توان فهمید. به این جریان در ذیل اشاره می شود.
اما این که “اسماء بنت عمیس” همسر جعفر بود و به این جهت به بنی هاشم علاقه دارد، از این رو شهادتش پذیرفته نیست، مطلب عجیبی است و جواب آن روشن است، زیرا در قضاوت، این شرط نشده که دشمن انسان شهادت دهد، بلکه شرط، عدالت شاهد است. علاوه بر این مگر پیامبر گواهی نداد که “اسماء” اهل بهشت است؟
آیا فرموده پیامبر درباره “اسماء” برای عدالت این بانوی بزرگ کافی نیست؟ اما این که “ام ایمن” عجمی است، آیا شرط قبول شهادت، عرب بودن است یا فصاحت و بلاغت یا جملاتی که برساند گفته فلانی درست است؟!
آیا ام ایمن که از زمان کودکی پیامبر در خانه آن حضرت بود و در میان مردم حجاز زندگی می کرد و حدود بیش از ۶۰ سال از عمرش را در میان مردم حجاز سپری کرد، هنوز نمی توانسته به زبان عرب حرف بزند؟
راستی باید پرسید: علی(ع) که پیامبر او را “اقضی الامة” و “صدیق اکبر” می داند و می گوید:
“حق با علی است و علی با حق است و حق همواره از علی جدا نمی شود” و او را ولی و سرپرست مؤمنان و اَوْلی نسبت به جان مؤمنان می داند، شهادتش در مورد قطعه باغی هم چون فدک پذیرفته نیست؟! آن هم علی که می گوید:
“اگر تمام جهان را در اختیار من بگذارند که من پوست جوئی را به زور از دهان مورچه‏ای بگیرم، چنین نخواهم کرد” و تاریخ زندگی وی شاهد و گواه گفته‏هایش می باشد؟! آیا در این جا شهادت به ناحق می دهد؟ مسلّماً چنین نیست، بلکه باید گفت: تمام تلاش زمامدار وقت این بود که “فدک”، این باغ پر درآمد در اختیار علی و فاطمه علیهما السلام قرار نگیرد، مبادا درآمدهای آن را صرف درهم شکستن حکومت کنند.(۱)
ابن ابی الحدید در شرح نهج‏البلاغه می گوید:
از “علی بن فارقی” مدرّس مدرسه غربی بغداد پرسیدم: آیا فاطمه در ادعایش راست می گفت؟ پاسخ داد بلی! پرسیدم: با این که می دانست فاطمه راستگوست پس چرا ابوبکر فدک را واگذار نکرد؟ استاد تبسم نمود. سپس جمله لطیف و جالبی را در قالب شوخی فرمود با این که چندان اهل شوخی و مزاح نبود. گفت:
اگر روز اوّل به مجرد ادعای فاطمه فدک را باز می گرداند، فردا فاطمه ادعای خلافت همسرش را مطرح می ساخت و میبایست ابوبکر از مقام خلافت کناره‏گیری کند، و در این مورد عذر زمامدار خلافت پذیرفته نبود، چرا که با عمل نخستش اقرار به صداقت و راستگویی دختر پیامبر کرده بود، و باید پس از آن بدون نیاز به بیّنه و شهود، هر گونه ادعایی می کرد، قبول نماید.
ابن ابیالحدید میافزاید: این سخن صحیح و درستی است، گرچه استاد به صورت شوخی بیان نمود.(۲)
همان در نقل دیگری می نویسد: حضرت زهرا(س) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید و علی و ام ایمن بر این مطلب گواهی می دهند. ابوبکر گفت: تو جز حق و راستی چیزی به پدرت نسبت نمی دهی. من آن را به تو بر می گردانم. بعد تکه‏ای پوست طلبید و سند فدک را برای حضرت نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: ای فاطمه! از کجا می آیی؟ گفت: از نزد ابوبکر می آیم. به او گفتم که رسول خدا فدک را به من بخشیده و علی و ام ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وی فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد.
عمر نوشته را از حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمد و گفت: تو فدک را به فاطمه داده‏ای و سندش را نوشته‏ای؟ گفت: آری. گفت: علی به سود خود گواهی می دهد و ام ایمن یک زن است. بعد آب دهان روی سند انداخت و نوشته را پاک و سند را پاره کرد.(۳)
امّا ماجرای شهادت حضرت زهرا(س):
از بیشترین متون و روایات شیعی استفاده می شود که فاطمه زهرا(س) در اثر ضرب و شتمی که توسط مخالفان بر حضرت وارد شد، بیمار شد و سرانجام به شهادت رسید. روایات و متون در بیان چگونگی ضرب و شتم حضرت زهرا(س) توسط دشمن و چگونه بیمار شدن حضرت اختلاف دارند؛ ولی اصل حادثه را بیشتر متون شیعی گزارش کرده‏اند. در این جا گزارش علامه مجلسی را که وی از کتاب سلیم بن قیس هلالی گزارش داده است، تقدیم می کنیم. علامه می نویسد:
“روزی عمر به ابابکر گفت: چرا علی و بنی هاشم با تو بیعت نکرده‏اند؟! باید علی را احضار کنی که با تو بیعت کند. وی پسر عموی عمر را که “قنفذ” نام داشت، نزد علی(ع) فرستاد و او را نزد خویش فرا خواند، اما علی(ع) اجابت نکرد.
عمر غضب آلود شد و از جا برخاست و خالدبن ولید را نیز فراخواند و با قنفذ راهی خانه علی(ع) شد. عمر به آن دو گفت: هیزم با خود بیاورید. چون به در خانه علی(ع) رسیدند، فاطمه (ع) پشت در بود، در حالی که از غم مرگ پدر سخت ناراحت بود. عمر کوبه در را به صدا در آورد و فریاد زد: ای پسر ابوطالب! در بگشای. فاطمه فرمود: ای عمر! ما را به خود وانمی گذاری که به عزاداری مشغول باشیم؟!
عمر گفت: در را بگشای وگرنه آن را می سوزانیم. فاطمه فرمود: از خدا نمی ترسی و بی اذن وارد می شوی؟! هر چه کرد، عمر از تصمیم خویش منصرف نشد و دستور داد که در خانه را آتش زنند. طولی نکشید که در مشتعل گشت و سوخت. عمر در نیم سوخته را انداخت و وارد خانه شد. فاطمه زهرا(س) فریاد زد: “یا ابتاه، یا رسول اللَّه!” عمر شمشیر خود را به پهلوی حضرت نواخت، حضرت فاطمه(س) فریاد “وا ابتاه” برآورد. وی تازیانه بر پهلوی فاطمه زهرا(س) زد…. قنفذ نیز تازیانه‏ای بر بدن حضرت زهرا(س) زد که اثر آن تا هنگام مرگ بر بدن حضرت باقی بود. پس فاطمه زهرا(س) به چهار چوب در پناه برد. قنفذ درِ نیم سوخته را فشار داد و بر پهلوی فاطمه زهرا(س) اصابت کرد و پهلوی حضرت شکست و جنین خود را سقط کرد. فاطمه زهرا(س) از آن روز به بعد مریض شد و در بستر بیماری افتاد تا این که دار دنیا را وداع کرد.(۴)
در بیشتر روایات تصریح شده که فاطه زهرا(س) در اثر ضرب و شتم مخالفان از دنیا رفته است.(۵) امام صادق(ع) فرمود: “حضرت زهرا(س) به علت ضرب و شتم قنفذ، محسنش را سقط نمود و مریض شد و به شهادت رسید”.


نظرات شما عزیزان:

سید مهدی رضوی
ساعت17:37---17 فروردين 1392
سلام همسنگر وب شما با افتخار در ((لینک های)) ما قرار گرفت منتظر لینک وب خود در وب مذهبی شما هستیم لطفا تا چند روز آینده خبر لینک را بدهید خوشحال میشویم
عنوان: (پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)
http://www.heiat110.loxblog.com

{{ضمنا هیئت خود را در ۞مـداحــــــی نیــــوز۞ ثبت نمائید و با این وب هم تبادل لینک هوشمند کنید اگر نشد در نظرات اطلاع دهید تا لینک شوید}}
http://www.zakernews.loxblog.com
یا حق


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:,| 19:45 |پژوهشگران همت| |